مرز ایجاد/ عدم ایجاد محدودیت برای بچهها کجاست؟
چند وقتی هست که برای اینکه در میان همه کارهایی که میکنم، یک زمان اختصاصی برای بازی با پسر کوچکم داشته باشم، از کارگاههای مادر و کودک استفاده میکنم. کارگاههایی که مختص بازی مادر و کودک در کنار هم هستن و برای منی که خودم از کودک درونم دور شدم و بازی کردن ازم کمی دور شده، خیلی خوشاینده. من به توصیه یکی از دوستان خوبم از کارگاههایی استفاده میکنم که زیر نظر دروس و تعلیمات فردی به نام آقای سلطانی هست. کسی که در واقع خودم از ایشون شناخت مستقیمی ندارم اما آنچه از آموزههاشون میشنوم به نظرم قابل قبول و دلنشین میاد.
من قبل از یکسالگی پسرم رو به کارگاه مادر و کودک خانواده پویا (با کانال تلگرامی به آدرس @khanevedeyepooya) میبردم. به دلیل دوری راه و اینکه حدود ۱.۵ ساعت در راه رفت و ۲ ساعت در راه برگشت بودم، با توصیه همونجا، مدتی به موسسه نهال اندیشه رفتم که زیر نظر تعالیم استاد سلطانی بود. اما به دو دلیل دوباره تصمیم گرفتم که به خانواده پویا برگردم:
- خانه پدری من تغییر کرد و به محل خانواده پویا نزدیک شد، پس اون محدودیتی که خیلی اذیتم میکرد، برداشته شد.
- من خانواده پویا رو به دلیل نوع مدیریت متوجهش (اینکه مدیریت اونجا به دلیل اینکه نزدیک به محل بازیها هستند، متوجه وضعیت روحی مادر و کودک هستن و گاهی تذکرات خیلی خوبی شنیدم ازشون) به نهال اندیشه ترجیح میدم. کلا احساس میکنم وقتی وارد اونجا میشم، انگار وارد خونه امن و راحتی شدم که این احساس رو در موسسه نهال اندیشه نداشتم.
این هفته من در کلاس تجربههایی داشتم که دوست دارم اون رو به اشتراک بگذارم و اگر نظری داشتین با من در میون بذارین. من متوجه شدم که پسر من در این محلهای بازی (جایی که متوجه میشه برای بازی رفتیم) چندان در قالبهای مرسوم فرو نمیره. وقتی همه باید بنشینن که به بقیه بچه ها سلام کنن، اون سر جاش نمیشینه و فقط بپر بپر و بازی میکنه! همین هم باعث شد که مربی به من تذکر بده که باید با اقتدار بیشتری باهاش برخورد کنم. اون میگفت هر پسری مادر پرقدرت میخواد، نه مادری که احساس استیصال کنه!! اما من وقتی به درون خودم رجوع کردم، فهمیدم که من اصلا در برابرش توی اون کلاس احساس استیصال نمیکنم، من دوست دارم مدل بودن پسرم رو به رسمیت بشناسم. اگر دوست نداره که بنشینه و سلام بده، بذارم که نده. اما نظر مربی این بود که همین رفتارهای من بچه رو بدون چارچوب خواهد کرد… امشب که به این حرفهای مربی فکر میکردم به یاد این شکلی افتادم که در زیر میبینید:
آیا ما با یک شکل خواستن بچهها، اونها رو از شکلی که میخوان داشته باشن دور نمیکنیم؟ مرز اینجور رفتارها کجاست؟ من چطوری بفهمم دارم این کار این خانم در شکل بالا رو نمیکنم یا میکنم؟ آیا اگر پسر من دوست نداره زمانی که همه بچه ها نشستن، بشینه، به هر علتی: شاید خسته میشه، شاید حوصلش سر میره و … من باید به زور سر جاش بنشونمش به دلیل اینکه باید بنشینه، یا باید براش موقعیت راحتی فراهم کنم که کاری که دوست داره رو انجام بده؟ من فکر میکنم شاید خودم حد مرز این رفتارها رو نمیشناسم. اگر کسی تجربه ای داره با من در میون بگذاره برای من و ذهن و احساس من هم راحتی به همراه خواهد آورد. سوال اصلی من این هست: اینکه همه بچه ها باید در یک کلاس مثل هم و خیلی موجه رفتار کنن، اونهم تو سن قبل سه سال، درخواست درستی هست؟ مرز قانونگذاری برای بچهها اونم تو این سنین کوچیک کجاست؟ من همیشه شنیده بودم جاهایی که باید اقتدار نشون داد این موقعیتهاست:
- بچه داره به خودش یا دیگران آسیب بزنه،
- امکان داره به دیگران یا خودش آسیب بزنه،
- حقی رو داره از کسی ضایع میکنه.
اما این دویدن پسرم در زمانی که همه نشسته بودن، به نظر من هیچکدوم از اینها رو نداشت و برای همین هم من برای کنترل کردن بقیه رفتارهاش کمی گیج شدم!!
پ.ن. دوستان اگر کتاب خوبی در این زمینه میشناسن و به من معرفی کنن، خیلی خوشحال خواهم شد. یا اگر تجربه قابل توجهی در این مورد دارین اون رو با من در میان بگذارین.